پرسش :

بدون ترديد هتك حرمت حضرت زهرا(س) توهين به رسول اكرم محسوب مي گردد. ما معتقديم كه ابوبكر و عمر با دختر گرامي رسول اكرم رفتار شايسته داشته اند چنان‌چه ابوبكر توصيه فرمود: «ارقبوا محمدا (ص) في اهل بيته/ بخاري ج14ص579.»!


شرح پرسش :
پاسخ :
اين مطالبي كه در راستاي اثبات رفتار شايسته عمر و ابوبكر با حضرت فاطمه (س)دختر رسول گرامي اسلام (ص) القاء شده اند، نمي توانند واقعيات تاريخي مبني بر برخورد نادرست و خصمانه اين دو خليفه را با آن حضرت بپوشاند كه در كتابهاي معتبر اهل سنت نقل شده است. و هرگز انعكاس اين واقعيات از باب احساسات نمي باشد بلكه حوادثي است كه تاريخ موثق و مسلم آنها را براي ما بازگو نموده است. درست است که این سخن از ابوبکر نقل شده که گفت: ارْقبوا مُحَمَّدًا (ص) في أَهْلِ بَيْتِهِ[1] ولی خود او احترام خانه فاطمه دختر گرامی رسول خدا را نگه نداشت بلکه نه تنها به زور وارد خانه آن حضرت شدند بلکه او را مورد ضرب و شتم قرار دادند و باعث فوت او گردیدند.
بنابراين قضاوت در مورد يک واقعه تاريخي، نيازمند به تحقيق عميق و گسترده اي است، تبرئه کردن متهم و سرپوشي يک واقعيت دردناک و بزرگ و يا کوچک جلوه دادن با چند سخن و سفارش متهمين امكان پذير نمي باشد. و بر عكس اين نوع برخورد و سرپوش گذاشتن از احساسات ناشي مي شود. كسي كه دوست دارد حقيقت را در يابد بر او لازم است كه با تحقيق کامل و به دور از هر گونه تمايلات نفساني و با عدل و انصاف مسأله را مورد بررسي و قضاوت قرار دهد و واقعيات را بر اساس آن چه که نقل شده بدون تحريف تبيين کند لذا ما به دور از هر نوع تعصب، مسأله را با استناد به منابع معتبر اهل سنت مورد تحقيق و بررسي قرار داده و قضاوت را بر عهده خواننده می گذاریم.
تهاجم به منزل فاطمه س در منابع اهل سنّت
در منابع اهل سنّت روايات مختلفي در مورد تهاجم عمر به دستور ابوبکر به خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ وارد شده است براي اختصار به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم:
1. در کتابهاي (عقد الفريد) و (تاريخ ابوالفداء) و (اعلام النساء) در اين مورد اين گونه آمده است:
ابوبکر گروهي را به سرکردگي عمر بن خطاب به سوي خانه علي ـ عليه السلام ـ گسيل داشت و به سرکرده آنان گفت: اگر در برابر فرمانت سر فرود نياوردند با آنان پيکار کن، عمر با شعله اي از آتش حرکت کرد تا خانه وحي و رسالت را به آتش بکشد، در اين گير و دار بود که دخت فرزانه پيامبر ص ، فاطمه س با او روبرو شد و فرمود: هان! اي پسر خطّاب آيا آمده اي تا خانه ما را به آتش بکشي؟ عمر پاسخ داد: آري مگر اين که همان را که امّت گردن نهاده اند بپذيريد و با خليفه انتخابي ما دست بيعت دهيد.[2]
2. مدائني از سلمة بن محارب، و او از سليمان تيمي، و او از ابن عون روايت کرده که گفت:
«ابابکر براي بيعت گرفتن از علي ـ عليه السلام ـ به دنبال وي فرستاد، اما علي ـ عليه السلام ـ بيعت نکرد. در اين هنگام عمر با شعله اي آتش روانه خانه علي ـ عليه السلام ـ شد. فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در پشت درب با او سخن مي گفت: اي پسر خطاب! آيا تو را در حال آتش زدن خانه ام مي بينم؟! عمر گفت: آري! و آن چنان به اين امر مصرّ و محکم هستم چنان که پدرت بر ديني که آورده بود محکم بود!»[3]
3. مؤلف کتاب «الامامة و السياسة» تحت عنوان چگونگي بيعت امام علي ـ عليه السلام ـ مي نويسد:
ابوبکر در پي جويي از کساني که از بيعت سر باز زده و در نزد امام علي ـ عليه السلام ـ جمع شده بودند برآمد، از اين رو عمر را به سوي خانه علي ـ عليه السلام ـ روانه داشت تا آنان را جهت بيعت با ابوبکر احضار کند، عمر به در خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ آمد و آنان را ندا کرد، اما آنان از آمدن و دست بيعت دادن به ابوبکر خودداري کردند، عمر به همراهان خود دستور داد تا هيزم بياورند، و فرياد کشيد به خدائي که جان عمر در دست اوست يا بايد از خانه بيرون بياييد يا اين که خانه را با هر کسي که در آن است به آتش مي کشم!! به او گفتند: اي ابا حفص (عمر) آيا مي داني که فاطمه (دختر پاره تن رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ) در اين خانه است؟ گفت گر چه او هم باشد، در اين هنگام فرياد فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بلند شد: بابا يا رسول اللّه! آيا مي بيني بعد از تو ابن خطاب (عمر) و ابن ابي قحافه (ابوبکر) با ما چه مي کنند.[4]
4. روايت شده زماني که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از دنيا رحلت فرمود عباس رضي اللّه نزد اميرالمؤمنين رفت و گفت: دستت را بده تا با تو بيعت کنم... پس اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ با عدّه اي از پيروان و شيعيانش در منزلش دست به مبارزه منفی زدند چون پيامبر به وي چنين دستور داده بود، در اين هنگام عدّه اي به خانه علي ـ عليه السلام ـ حمله ور شده و به آن جا هجوم آوردند و درب خانه اش را به آتش کشيدند و او را به زور از خانه خارج کردند. آن ها سيده زنان (حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ) را پشت درب فشار سختي دادند به حدّي که محسن را سقط کرد.[5]
5. ابي الهجاء شبل الدّولة حنفي مي گويد: بعد از آن که ابوبکر از مردم براي خود بيعت گرفت عمر را همراه با قنفذ و خالد بن وليد و ابا عبيده جراح و عدّه اي از جماعت ديگر (از منافقين) به سوي خانه علي و فاطمه عليهم السلام فرستاد، عمر هيزم را بر در خانه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ جمع کرد و آن را آتش زد و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ به طرف در آمد که از ورود آتش به خانه جلوگيري کند، در اين هنگام عمر و همراهانش با فشار در را باز کردند و فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ بين در و ديوار ماندند. آنچنان فشار بر آن حضرت وارد شد به طوري که مسمارهاي در به سينه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ فرو رفت و از شدت فشار فرزندش را سقط نمود و فرياد مي کشيد: اي پدر جان! يا رسول اللّه! ببين بعد از تو عمر و ابوبکر با من چه کردند؟ در اين هنگام عمر به اطرافيان خود گفت: بزنيد فاطمه را! پس آن از خدا بي خبران با شلاق، حبيبه رسول خدا و پاره تن او را زدند به حدّي که آثار صدمات و شلاق بر جسم مبارک آن حضرت نمايان شد. بر اثر اين ضربات فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مريض شدند و عاقبت به شهادت رسيدند. پس فاطمه شهيده خانه نبوّت است و سبب قتل او عمربن خطاب بوده است».[6]
6. ذهبي مورّخ مشهور اهل سنّت با ذکر سند مي گويد: «انّ عمر رفس[7] فاطمة حتّي اسقطت بمحسن؛ همانا عمر چنان لگدي به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ زد که محسن از او سقط شد».[8]
7. ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه نقل مي کند که: «اَنَّ عُمر ضَرَبَ فاطمة ـ سلام الله عليها ـ بالسّوطِ و قَصدَ منزله؛ عمر به منزل فاطمه ـ سلام الله عليها ـ آمد و او را با تازيانه زد».[9]
8. «عن ابراهيم بن يسار بن هانيء النظام انّه قال: انّ عمر ضربَ بِبطن فاطمه يوم البيعه حتي ألقت الجنين من بطنها؛ از ابراهيم بن يسار بن هاني نقل شده که: عمر در روز بيعت به پهلوي فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ زد، بطوري که سقط جنين نمود».[10]
9. نظّام معتزلي مي گويد: «بدون شک عمر در روز بيعت چنان فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را لگد زد که محسن را سقط نمود».[11]
10. در كتابهاي اهل سنت آمده است كه عمر در ضمن نامه اي براي معاوية، چگونگي برخورد خود با فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را چنين بيان مي کند: ... به فاطمه که پشت در بود گفتم: اگر علي از خانه (براي بيعت) بيرون نيايد، هيزم فراواني به اين جا بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و يا اين که علي را براي بيعت به سوي مسجد مي کشانم. آن گاه تازيانه قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم، و به خالد بن وليد گفتم تو و مردان ديگر هيزم بياوريد، و به فاطمه گفتم: خانه را به آتش مي کشم.... همان دم دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدّت، در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاي او زدم، تا در را رها کند، از شدّت درد تازيانه، ناله کرد و گريست، ناله او به قدري جانکاه و جگر سوز بود که نزديک بود دلم نرم شود و از جا منصرف گردم، ولي به ياد کينه هاي علي و حرص او بر کشتن قريشيان (مشرک) افتادم.. با پاي خود لگد بر در زدم صداي ناله فاطمه را شنيدم که گمان کردم، اين ناله، مدينه را زير و رو کرد، در آن حال فاطمه مي گفت:
«يا اَبتاه! يا رسول اللّه! هکذا يُفْعَلُ بِحَبيبَتِک وَ اِبْنَتَک، أَهْ! يا فِضَّةُ اِلَيْک فَخُذيني فَقَدْ وَ اللّهِ قُتِلَ مَا في رحمي مِنْ حَمْلٍ؛ اي پدر جان! اي رسول خدا! بنگر که اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار مي شود، آه! اي فضّه بيا و مرا درياب که سوگند به خدا فرزندم که در رحم من بود کشته شد، در عين حال در را فشار دادم، در باز شد، وقتي وارد خانه شدم، فاطمه با همان حال روبروي من ايستاد، ولي شدّت خشم من، مرا به گونه اي کرده بود که گوئي پرده اي در برابر چشمم افتاده است، چنان سيلي از روي روپوش به صورت فاطمه زدم که به زمين افتاد...».[12]
11. جويني از محدثين بزرگ اهل سنت حديثي را از ابن عباس نقل مي کند که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: «و أمّا ابنتي فاطمة فإنها سيّدة نساء العالمين من الأولين و الآخرين و هي بضعة مني و هي نور عيني و هي ثمرة فؤادي و هي روحي الي ان قال: اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلّل من أذلّها و خلّد في نارک من ضرب جنبها حتّي ألقت ولدها فتقول الملائکة عند ذلک آمين؛ اما دخترم فاطمه، او سيّده زنان دو عالم از اولين و آخرين است. و او پاره تن من است، او نور چشم و ميوه دلم مي باشد. فاطمه روح و جان من است، تا اين که فرمود: خدايا کساني که به او ظلم کرده و حقش را غصب کرده اند لعنت کن و خوار کن کسي که او را خوار مي کند. خدايا آن کس که بر پهلوي دخترم فاطمه زند به طوري که بچه اش ساقط گردد جايگاهش را آتش جهنّم قرار بده. و ملائکه هايي که در نزد پيامبر بودند آمين گفتند».[13]
ما در اينجا از رواياتي كه در منابع شيعه آمده است صرف نظر مي كنيم زيرا علماي شيعه اجماع بر اين دارند كه عمر به دستور ابوبكر بر خانه حضرت فاطمه زهرا هجوم برده و در خانه را به آتش كشيده و به زور وارد منزل آن حضرت گرديده و موجب اذيت و آزار و جراحت آن حضرت و در نهايت باعث سقط جنين و شهادت اين يگانه دختر رسول خدا شده اند.

پی نوشتها:
[1] . محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، صحیح بخاری ج3ص1361، دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، سوم، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا.
[2]. عماد الدين اسماعيل ابي الفداء، تاريخ ابي الفداء، بيروت، لبنان، دارالمعرفه، ج1، ص56؛ أبي عمر أحمد بن محمد بن عبد ربّه، العقد الفريد، القاهره ـ مصر، مکتبة النهضة المصريه، الطبعة الثانيه، 1381ق، ج4، ص259؛ عمر رضا کحالة، اعلام النساء، بيروت ـ لبنان، مؤسسة الرسالة، 1440ق، ج3، ص1207؛ علامه الدين علي تقي بن حسام الدين هندي، کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت ـ لبنان، مؤسسة الرسالة 1405ق، ج3، ص149.
[3]. احمد بن يحيي بلاذري، انساب الأشرف، القاهره ـ مصر، ج1، ص586، ح1184.
[4]. أبو محمد عبدالله بن مسلم، ابن قتيبه الدينوري، الامامة و السياسة، قم، منشورات الرضي، الطبعة الاخيرة، 1388ق، ص12.
[5]. علي بن حسين بن علي مسعودي، اثبات الوصيه، ص142، صاحب کتاب مروج الذهب.
[6]. ابو الهجاء الحنفي، کتاب مؤتمر علماء بغداد و مقدمة السيّد شهاب الدّين المرعشي النّجفي، چاپ ايران، الطبعة الثالثة، 1399ق، ص63. به نقل السّقيفه لأبي بکر الجوهري، الامامة و السياسة، لابن قتيبه. ابن ابي الحديد، في شرح نهج البلاغه، ج2، ص19.
[7]. در قاموس المحيط مي گويد: الرفس: الصدمة بالرجل في الصّدر، مادة رفس. يعني رفس به معني صدمه زدن با پا بر سينه است.
[8]. شهاب الدين أبي الفضل أحمد بن علي بن حجر العسقلاني، لسان الميزان، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، الطبعة الثالثه، 1406ق، ج1، ص268، ح824.
[9]. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج16، ص271.
[10]. ابوالفتح محمد بن عبدالکريم، ابن ابي بکر الشهرستاني، الملل و النحل، بيروت، 1402ق، ج1، ص57.
[11]. صلاح الدين خليل بن إيبک صفدي، الوافي بالوفيات، بيروت، 1401ق، ص17، حروف الف، از روايت ابراهيم بن سيّار، شماره 2444.
[12]. الامامة و السياسة، ج 1، ص 14؛ اعلام النساء، ج 3، ص 1214؛ الغدير، ج 7، ص 229؛ ابن ابي الحديد، ج 16، ص 281.
[13]. أبو عمر أحمد بن محمد بن عبد ربّه، العقد الفريد، قاهره، مکتبة النهضة المصريه، الطبعة الثانيه، 1381ق، ج4، ص259؛ عمر رضا کحالة، اعلام النساء، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1440ق، ج3، ص 1207؛ علامه الدين علي تقي بن حسام الدين هندي، کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1405ق، ج 3، ص 149.
منبع: اندیشه قم